بوسه
و کردی عاقبت با آن تمناها مرا ویرانم
و گشتم مبتلایت ، عاشقت ، می دانم
و کردی شعله ور در من ، شرار آتشی جاوید
و تنها عاشق یکتا تمام بوسه ها را دید
تو کردی با طنین عشق قلب عاشقم بی تاب
و گشتم خواب من ، با بوسه های ناب
تمام هستی ام شد شعله ور از تب
و می سوزم هنوز از آتشی در لب
و من ازسوختن در عشق تو شادم
برای اینکه من ، خود دل به تو دادم
مرا می خواهی و من هم تو را می خواهم اما آه
نمانده راهی و هستیم از این واماندگی آگاه
و ناگه شد حقیقت بر سرم آوار
چرا که بین ما بسیار است دیوار