۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه


غم شیرین تلخ
غمی دارم در این سینه که درمانش نمی دانم
غمی شیرین تلخ است آن ، که از آن من نمی نالم
نگاهم مملو از عشق است ولی افسوس نمی داند
نمی دانم ز که نالم که او هرگز نگاهم را نمی خواند
مرا سویش نمی خواند و از خود هم نمی راند
بلاتکلیف محضم من ، و شاید او نمی داند
و من چون شمع می سوزم و چون باران می بارم
ولی هرگز نخواهم گفت که او را دوست می دارم

دوست ندارم
سایه ی عشق سیاهت مونده تو قاب خیالم
همه ی قصه همینه ، من دیگه دوست ندارم
توی روزای پر از عشق، همیشه بودم کنارت
اما در اوج نیازم ، تو نبودی به کنارم
همه آرزوم تو بودی ، همه رویا و امیدم
ولی تو منو نخواستی ، شدی رویای محالم
آخه من چیزی نخواستم که منو تنها گذاشتی
من فقط تورو می خواستم، کاشکی می دادی مجالم
توی روزای طلایی تو بهم امید می دادی
به من خسته می گفتی: "دیگه تنهات نمی ذارم"
زندگیم سرد بود و ابری، تو برام خورشیدی بودی
اما رفتی پشت ابرا ، خواستی تا ابد ببارم
قلبمو از ریشه کندی، پشت پا زدی به عشقم
کاری کردی که تو قلبم ، گلای کینه بکارم
یادته خندیدی گفتی: "دل بده به یکی دیگه"
دل که از عشق تو مرده ، دیگه من دلی ندارم!
تو به من یه درسی دادی که فراموشم نمیشه
فهمیدم دل که شد عاشق ، باید از سینه درآرم
می خواستی منو برونی اما عاشقت بمونم
اما اشتباه می کردی ، چون که من ازت بیزارم
سایه ی عشق سیاهت مونده تو قاب خیالم
همه ی قصه همینه ، من دیگه دوست ندارم
بدون عشق
به عشقم ساده خندیدی و رفتی
به قلبم شیشه پاشیدی و رفتی
میان من و تو "واو" است ، بردار
دگر طاقت ندارم ، دست بردار
چقدر در غم بسوزم روز و شبها
چقدر بی تو بمانم ، زار و تنها
به روی خنده هایم غم کشیدی
بدون تو شکستم ، تو ندیدی
و شاید دیدی و از من بریدی
و دوری از مرا به جان خریدی
صدای قلب غمگینم شنیدی
از آب چشمه ی عشقم چشیدی
به روی گنبد قلبم پریدی
ولیکن زود از آنجا پر کشیدی
چه روزایی که همچون من تپیدی
ولی حتی یه شب خوابم ندیدی
چه شبهایی که تو مانند یک مه
به قلب عاشقم می یافتی ره
ولی رفتی و تنهایم تو کردی
ز تو خواهم به اشک من نخندی
دگر تابم نمانده زین همه غم
خداوندا ببین آورده ام کم
دگر طاقت برای سوختن نیست
دگر میلی برای زیستن نیست
خداوندا مرا از غم جداکن
مرا از زندگی بی او رها کن
دگر عشقی برای ماندنم نیست
بدون عشق آیا می توان زیست؟!

۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه


عشق نفرینی
دلم اسیرعشقه ، اما یه عشق خاموش
نذار بشم بیش از این تو رویاهات فراموش
دلم هنوز واسه اون دوتا چشات هلاکه
لبم داره می خنده ، ولی دل چاک چاکه
می خوام برات بمیرم بفهمی چی کشیدم
شاید اومدی اون روز، به رویاهام رسیدم
من شدم عاشق تو اما تودل سنگ بودی
ولی هرچی که بودی ، قلبموتو ربودی
چقدر با ابرا برات اشک حسرت باریدم
تو رفتی از کنارم ، آخر خط رسیدم
بهت با گریه گفتم هرجوری باشی هستم
تو به حرفام خندیدی ، نگفتی عاشق هستم؟
آره من عاشق بودم، عاشق یه عشق پاک
ولی تو با بی مهریت، دلم رو کردی در خاک
ازت فقط عشق خواستم، خواستم انگار زیاد بود
که قلبمو سوزوندی ، کردی اشکامو چون رود
از تو با اشک و ناله عشقو گدایی کردم
اما تو روندی من رو ، که این طور غرق دردم
به من تو گفتی که عشق یعنی گذشتن ازهم
گذشتم از تو ای یار ، وجودمو گرفت غم
گذشتم تا بفهمی که من عاشقت هستم
تا آخرین نفس هم ، همیشه یادت هستم
ولی بدون که بی تو من مثل برگی زردم
ببین برای عشقت ، من با خودم چه کردم !
تا آخرین روز عمرعاشقتم، می دونی
حتی اگه ندونی ، از تو چشام می خونی
دیگه همه می دونن که عشق من تو بودی
می دونن که با نگات قلب منو ربودی
همه با انگشتاشون منو نشونم می دن
دوسم نداشتی انگار، اونا این جوری می گن
می گن تو حتی یه روز عاشق من نبودی
پس تو دروغ می گفتی وقتی کنارم بودی ؟!
تو گفتی دوستم داری ، اما سرنوشت اینه
سرنوشت نشون می ده قسمت هر کس کیه
می گن که تو گفتی که تحملم می کردی
این حرفت خیلی تلخ بود ، قلبمو از جا کندی
تا اونجا که تونستی در حق من بد کردی
یه طوری رفتار کردی که هرگز برنگردی
ولی من دیوونه ، خودمودلداری می دم
می گم که دوستم داشتی ، گوش به حرفا نمی دم
پیش خودم می گم که از تو بدی ندیدم
چون که همه حرفارو از این و اون شنیدم
رودخونه ی عشقمو با بدیهات سد کردی
خودت که خوب می دونی در حق من بد کردی
خدا تورو نبخشه ، عاشق بشی الهی
وقتی شدی غرق درد ، بدون اول راهی
خوب اون موقع می فهمی که من چه ها کشیدم
روزهایی که دیدمت اما انگار ندیدم
روزهایی که چشماتو ازم دریغ می کردی
اما من دیوونه ، می گفتم برمی گردی
اون روزای خیلی دور که رفتی با رغیبم
ولی بازم با نرمی ، تو می دادی فریبم
یادت می یاد که اون روز چه کردی با این دلم؟
بعدشم ترکم کردی ، گفتی که من عاقلم
گفتی به من دیوونه ، حرفت برام عزیز بود
دیوونه ی تو بودم ، غرورم ریز ریز بود
به من می گفتی که من، عاشق تو نبودم
همه ی این شعرا رو از رو هوس سرودم
اما خدا می دونه که من عاشقت هستم
هنوز تو رو می بینم ، انگاری مست مستم
دیکه بگو که باید برات چه کار می کردم؟
هستی مو کردی نابود ، بازم دورت می گردم
همه منعم می کنن از این عشق نفرینی
الهی من بمیرم ، تا مرگمو ببینی
شاید بشه باورت که من برات می میرم
ولی هرگز دلم رو ، از تو پس نمی گیرم
من همه ی وجودم ، فدای تار موته
همیشه مست مستم ، مستیم از عطر و بوته
من می رم که تو عشقم داشته باشی آرامش
اما فقط عزیزم ازت دارم یه خواهش
هرگز یادت نره که به من چه قولی دادی
با اینکه خوب می دونم ، دل به غریبه دادی
این نامه ی درازو بخون و پاره ش بکن
مثل همه قبلیا ، اینم فراموش بکن
این شعرو عاشق تو از ته دل سروده
از طرف کسی که بی تو هیچی نبوده

۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه



ومن هم ، همچو پائیزم
در این ماتمسرا اکنون ، ز آه و درد لبریزم