۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه


غم عشق
عاشق دیوونه ی تو اشکاشو پنهون می کنه
اما چشاش راز اونو برات نمایون می کنه
شاید اونم منتظره ، یا شایدم فکر می کنه
همین چشای عاشقش تو رو پشیمون می کنه
هرچند که تیشه می زنی با بدی هات به ریشه هاش
ولی هنوز عاشقته ، این تو رو حیرون می کنه
حال پریشون و بدش وقتی که در کنارته
هر چند می خوای پنهون کنی ، تو رو پریشون می کنه
با اینکه می گی که دیگه نمی خوای اونو ببینی
اما هنوزم دیدنش چهره تو خندون می کنه
وقتی می یاد سراغ تو ، بازم براش ناز می کنی
دیوونگی های تو داره اونو مجنون می کنه
برای تو دلواپسه ،همش سراغتو می گیره
دوری تو دیگه داره دنیاشو زندون می کنه
تمام روز و شبشو با یاد تو سر می کنه
غصه های عشق تو داره اونو داغون می کنه
با اینکه تو ازش می خوای تو رو فراموش بکنه
اون جز تو عشق همه رو از دلش بیرون می کنه
وقتی باهاش حرف می زنی انگار که یخ تو حرفاته
سردی حرفات چشماشو باز غرق بارون می کنه
توی خیال و توی خواب فکر می کنه کنارشی
ولی تو نیستی و همین چشماشو گریون می کنه
تو اونو تنها می ذاری ، اما برای همیشه
درد نبودت بد جوری دل اونو خون می کنه
زخم دلش خوب نمیشه ، نمی دونه چه کار کنه
اما تو که خوب می دونی چی دردو درمون می کنه
بیا و باز پیشش بمون تا درد اون دوا بشه
تو که می دونی بودنت مشکلو آسون می کنه
شاید می ترسی از شکست ، اما باید بدونی که
همین شکست هاست که یه مردو مرد میدون می کنه
باید تو اینو بدونی ، هر قدر که اونو برونی
باز دیدن چهره ی تو ، اونو دگرگون می کنه
دلش مثل کبوتری تو سینه پرپر می زنه
آخه غمت کبوترو بی آب و بی دون می کنه
با اینکه تو دوری ازش اما بازم دوستت داره
همینه که داره اونو بی سرو سامون می کنه
هنوزم اون امید داره ، یه روز تو رو برگردونه
واسه همیشه رفتنت اونو هراسون می کنه
این که دیگه نمی تونه بازم کنار تو باشه
اشکای چشمای اونو همپای کارون می کنه
هرگز نرو با دیگری، اگه هنوز دوسش داری
این یه غم بزرگه که جسمشو بی جون می کنه
می میره اما تا ابد بازم کنارت می مونه
اینو بدون عشقت اونو ، روح سرگردون می کنه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر