۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

دروغ
منو رها کردی و واست شدم غریبه
حرفات همش دروغ بود؟ خیلی برام عجیبه!
یادت می یاد اون شبو که می دادی فریبم؟
گفتی باهام می مونی ، پشت کردی به رغیبم
تو گفتی سختیهارو بازم تحمل بکن
به خاطر من بمون ، دلم رو پر خون نکن
گفتم دیگه امیدی تو زندگیم ندارم
آخه وقتی تو نیستی از خودمم بیزارم
گفتی که یادت باشه که من تورو دوست دارم
دیگه تو تنها نیستی ، من تنهات نمی ذارم
گفتم عزیزترینم ، منم تو رو دوست دارم
تمام زندگیمو زیر پاهات می ذارم
گفتی که از این به بعد قدر تورو می دونم
گفتی که الان زوده ، اما باهات می مونم
گفتی که مشکلارو تو می کنی حل و فصل
اون وقت می یای سراغم تا برسه روز وصل
گفتی تحمل کن و منتظر من بمون
بعدش با هم می مونیم تا وقتی که داریم جون
فقط خدا می دونه اون شب چه حالی داشتم
توی دل عاشقم ، بذر خوشبختی کاشتم
بهت گفتم که شاید بازم حرفات دروغه
گفتی داری راست می گی ، فردامون پرفروغه
گفتم قسم بخور که ، روی حرفات بمونی
خوردی قسم به جون ، اون که خودت می دونی
اما دریغا که تو بردی حرفاتو از یاد
به من گفتی دروغو عشقمو دادی بر باد
سقف امید و عشقم ، خراب شد روی سرم
وقتی دیدم نیستی و پر زده ای از برم
نمی دونم که قلبت از سنگه یا از سیمان
به حرفهای خودت هم ، انگار نداری ایمان
نفهمیدم که چرا ، اینهمه گفتی دروغ
قلب منو شکستی ، چشمام شدن بی فروغ
بهت گفتم که حرفات ، مثل خودت دو رنگه
بازم دروغ بگو چون ، دروغاتم قشنگه
گفتی تکیه گاهمی ، تا ابد ، تا همیشه
بعدش تنهام گذاشتی ، این باورم نمیشه
بهت گفتم عاشقم ، عشقمو ریختم به پات
حرمت عشقم شکست ، با حرفاتو با کارات
تو عشقو نشناختی و فکر کردی عشق گناهه
اما باید بدونی که فکرت اشتباهه
چون عشق من پاک بودو عشق پاک مقدسه
دیگه آزارم نده ، هر چی کشیدم بسه
اینو بدون که کارهات غرورمو شکسته
اما دل اسیرم هنوز به پات نشسته
از تو شکایتم رو بردم به پیش خدا
گفتم خدا ای خدا ، چرا زمن شد جدا ؟
گفتم خدا زندگیم بی عشق او محاله
خودت که خوب می دونی که عشق من زلاله
گفتم خدا دروغ بود هرچی بهم امید داد
منو گذاشت تنها و برد عهدمونو از یاد
گفتم هرچی کشیدم ، تقصیر اون بی وفاست
اینو بدون بعد از این طرف حسابت خداست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر